بهار ....
آرام آرام ...
باران بر سینه ی دشت و دمن گوهر اشک می بارد
و دل من در تکاپوی بهار زنگ غم ها می زداید
کاش بهار امسال هم رویایی باشد ./.
در گوشه ی این خراب آباد شده
یاد از نفسی که بغض فریاد شده
درویش و خراباتی و مستم لیکن
افسوس که عمر همه بر باد شده ...
+ نوشته شده در سه شنبه دهم اسفند ۱۳۸۹ ساعت 18:0 توسط درویش
|