دولت دی !!! سرایش در تاریخ : 17 /10 /72
گلهای بهاری را در دست خزان ديدم
يعنی همه سوی از آن صد رنگ و نشان ديدم
بلبل به چمن نالان از غصه ی دلداران
پروانه ی عاشق را بی توش و توان ديدم
ای فصل غم و حسرت كی قصد سفر داري ؟ !
كاندر قدمت خون ها از ديده روان ديدم
آن سبزی و دلگرمی اين زردی و دل سردی
افسرد گی دل را از لطف خزان ديدم
ديگر نروم در باغ تا دولت دی باقيست
چون بلبل غمگين را بر بسته دهان ديدم
ساقی ز خزان بگذر يكدم به زمان بنگر
كايام جوانی را چو ن باد وزان ديدم
+ نوشته شده در جمعه هفتم دی ۱۳۸۶ ساعت 17:0 توسط درویش
|